خوش اومدی غنچه ناز مامان و بابا

3 مهر ماه 91 با خبری از بهترین اتفاق زندگیمون

1391/9/11 12:19
نویسنده : مامی مهربون
356 بازدید
اشتراک گذاری

سلام غنچه ناز من،ایشالله که الان صحیح و سالم داری توی دل مامانی رشد میکنی عشقم...میخوام واست بگم که چی شد که من و بابا و بقیه از وجودت باخبر شدیم...3 مهر بود که مامانی تصمیم گرفت بی بی چک بذاره ببینه تو اومدی توی دلش یا نه؟خیلی زود بود واسه فهمیدنش اما من خیلی عجله داشتم...بی بی چک مامان خیلی خیلی کمرنگ بود اما من مطمئن شدم که تو توی دلمی از قبلشم یه حس خاصی داشتم که هیچ کس نمیتونست درک کنه...روز بعدش با مامان بابا(یعنی مامان زری خودت) رفتیم آزمایش دادیم...تا ساعت 12 باید واسه جوابش صبر می کردم...وقتی که خانمه تلفنی جواب آزمایشو گفت که مثبته انگار دنیا رو به من دادن نمیدونستم چجوری به بابایی خبر بدم...غیر از بابا مهدی بقیه هم منتظر خبر خوب بودن که من یکی یکی به بقیه یعنی عمه هاتو خاله زهراتو مامان زری خبر دادم...اونا هم مثل من خیلی خیلی خوشحال شدن...بابا مهدی تا مدتها باور نمی کرد اما الان که تو 3 ماهو 2 روزه که توی دل مامانی دیگه بابایی هم داره باورش می شه که داره بابا میشه...ما خیلی دوست داریم عشقم...با اومدن تو زندگیمون از این رو به اون رو میشه...مطمئنم...ببخش گلم که اینقدر دیر اقدام به نوشتن کردم...راستش زیاد واسه اینجور کارا زرنگ نیستم اما تصمیم گرفتم از الان هر جور شده لحظه های قشنگ با تو رو بنویسم...خیلی دوست دارم نفسممممم...خیلی زیاااااااااد بوووووووووووس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)