خوش اومدی غنچه ناز مامان و بابا

سلام قشنگم

سلام قشنگم...سلام عزیز دلم...ایشالله که حالت خوبه خوبه.امروز مامانی یه کم حال نداره،معدم اذیتم میکنه.هر چی بیشتر میگذره و تو بیشتر رشد میکنی منم بیشتر احساس سنگینی میکنم و حرکت کردن برام سخت تر میشه.اما همه اینا می ارزه به وجود تو خوشگلم...همه رو به جون میخرم.اگه بعضی وقتا غر میزنم از دست مامانی ناراحت نشیااااا...امروز دوباره داشتم لباساتو نگاه میکردم و کلی ذوق زده شدم.هر شبم خوابتو میبینم گلم.وقتی خوابتو میبینم دلم نمی خواد از خواب بیدار بشم.از بس توی خوابم شیرینی دلم میخواد فقط تو رو ببینم.دوست دارم هدیه قشنگ آسمونی من بووووووووس
14 آذر 1391

حرفای قشنگ مامانی با نی نی گلش

سلام گلم...خوبی عزیز دلم؟انشالله که خوب خوبی و محکم سرجات چسبییدی، عزیزم امروز سه ماهو سه روزه که تو توی دل مامانی هستی...هنوز ٦ ماه دیگه مونده تا بیای تو بغلم عمرم،خیلی دلم میخواد زودتر روزا بگذره و من تو رو بغل بگیرم...هرشب خوابتو می بینم عزیز دلم...ما هنوز نمی دونیم تو دختر نازمونی یا پسر قند عسلمون؟دیشب با بابایی رفته بودیم واست تخت و کمد ببینیم آقاهه گفت دخترونه می خواید یا پسرونه ما گفتیم نمی دونیم چیه.آقاهه گفت یعنی مهم نیست رنگشو شکلش؟ماهم گفتیم فعلا اومدیم ببینیم...صبر میکنیم تا جنسیت عسلمون معلوم بشه.ولی دلم می خواد زود تر وسایلتو بگیرم...تا چیزایی که خودم و بقیه برات میخرنو توی کمدت بچینم و هر روز با دیدنشون جون بگیرم...مامان زری ...
12 آذر 1391

3 مهر ماه 91 با خبری از بهترین اتفاق زندگیمون

سلام غنچه ناز من،ایشالله که الان صحیح و سالم داری توی دل مامانی رشد میکنی عشقم...میخوام واست بگم که چی شد که من و بابا و بقیه از وجودت باخبر شدیم...3 مهر بود که مامانی تصمیم گرفت بی بی چک بذاره ببینه تو اومدی توی دلش یا نه؟خیلی زود بود واسه فهمیدنش اما من خیلی عجله داشتم...بی بی چک مامان خیلی خیلی کمرنگ بود اما من مطمئن شدم که تو توی دلمی از قبلشم یه حس خاصی داشتم که هیچ کس نمیتونست درک کنه...روز بعدش با مامان بابا(یعنی مامان زری خودت) رفتیم آزمایش دادیم...تا ساعت 12 باید واسه جوابش صبر می کردم...وقتی که خانمه تلفنی جواب آزمایشو گفت که مثبته انگار دنیا رو به من دادن نمیدونستم چجوری به بابایی خبر بدم...غیر از بابا مهدی بقیه هم منتظر خبر خوب ب...
11 آذر 1391